دفتر بسیج دانشجویی شهرستان اسکو

پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی شهرستان اسکو-استان آ.شرقی

دفتر بسیج دانشجویی شهرستان اسکو

پایگاه اطلاع رسانی بسیج دانشجویی شهرستان اسکو-استان آ.شرقی

وبلاگ رسمی بسیج دانشجویی شهرستان اسکو

پیوندها
به مناسبت دوم اسفندماه؛
عملیات والفجر ۶ در دوم اسفند۱۳۶۲ با رمز مقدس «یا زهرا» در منطقه عملیاتی چزّابه با هدف انهدام نیروهای دشمن و گمراه کردن آنها از عملیات آینده، انجام گرفت.

شرح عملیات‌ والفجر6 ( تهدید جاده‌ بغداد- العماره‌ )
نیروهای‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ساعات‌ باقی‌ مانده‌ تا عملیات‌ بزرگ‌ خیبر و برای‌ انهدام‌ بخشی‌ از توان‌ جنگی‌ قوای‌ دشمن، عملیات‌ «والفجر6 » را طرح‌ریزی‌ کردند تا در منطقه‌ مرزی‌ «چزابه» به‌ اجرا در آید. حمله‌ در ساعت‌23 و20 دقیقه‌ شامگاه‌2 اسفند ماه‌1362 و با رمز «یازهرا(سلام‌ الله‌ علیها)» به‌ مرحله‌ اجرا در آمد.
در محور تنگه‌ چزابه‌ در شمال‌ شرقی‌ «بستان» نیروهای‌ سپاه‌ موفق‌ به‌ شکستن‌ خطوط‌ دفاعی‌ دشمن‌ شده‌ و تا سحرگاه‌ که‌ نبرد به‌ جنگ‌ تن‌ به‌ تن‌ کشیده‌ شد، محور جاده‌ سوبله‌ به‌ چزابه، تحت‌ سلطه‌ نیروهای‌ ایران‌ درآمد.
با آغاز عملیات‌ خیبر در منطقه‌ «هورالهویزه» و «هورالعظیم» عملیات‌ دو روزه‌ والفجر6 به‌ اتمام‌ رسید.
نتایج عملیات
از جمله‌ نتایج‌ بدست‌ آمده:
- فتح‌ دو ارتفاع‌ مشرف‌ به‌ شهرعلی‌ غربی‌
- انهدام‌ شماری‌ سلاح‌ سبک‌ و نیمه‌ سنگین‌
- انهدام‌ تعدادی‌ خودروی‌ نظامی‌
- و گرفتن‌ صدها کشته‌ و زخمی‌ از دشمن.

برخی از شهدای عملیات والفجر6:
شهید محمدعلی رهنمون
شهید مرتضی بکایی
شهید رجب علی برزگر
شهید حسینعلی عظیمی
شهید احمد ملایی
خلاصه گزارش عملیات
نام‌ عملیات: والفجر۶
زمان‌ اجرا : دوم اسفندماه ۱۳۶۲
مدت‌ اجرا: ۲ روز
تلفات‌ دشمن (کشته، زخمی‌ و اسیر): صدها تن‌
رمز عملیات: یا زهرا(سلام‌ الله‌ علیها)
مکان‌ اجرا: تنگه‌ چزابه‌
ارگان‌های‌ عمل‌کننده: رزمندگان‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌
اهداف‌ عملیات: انهدام‌ توان‌ جنگی‌ قوای‌ دشمن‌
قوای اسلام با عبور از رودخانه چیلات و دهلران، دو ارتفاع مهم مشرف به مناطق مسکونی عراق را آزاد کرده و بزرگراه العماره – بغداد را در تیررس خود گرفتند. در این‏حال، دشمن‏بعثی برای باز پس‏گیری مناطق از کف‏داده، اقدام به پاتک نمود که با چند ضد پاتک از سوی قوای‏اسلام مواجه‏گردید و در اقدام خود ناکام‏ماند. در این عملیات، دشمن با به‏جای گذاشتن صدها کشته‏وزخمی مجبور به عقب‏نشینی گردید. عملیات والفجر ۶، در نهایت با شروع عملیات خیبر در ۳اسفند۱۳۶۲، پایان ‏پذیرفت.
***
نیروهای خودی به استعداد ۸ گردان به منظور تسخیر مواضع مستحکم و دست نخورده دشمن با عبور از رودخانه چیلات، وارد عمل شدند و پس از درهم شکستن خطوط دفاعی به حرکت خود در عمق مواضع نیروهای عراقی ادامه دادند.
رزمندگان اسلام در این یورش موفق شدند ضمن انهدام ده‌ها دستگاه تانک، نفربر و شمار فراوانی خودرو دشمن، بخشی از یگان‌های سپاه چهارم و تیپ ۷۷ ارتش عراق را متلاشی و منطقه‌ای حدود ۵۰ کیلومتر مربع، شامل ارتفاعات مرزی مشرف به شهر علی غربی و جاده مرزی و تدارکاتی «طیب ـ علی‌غربی» عراق را تصرف کنند.
پس از چند روز نبرد و دفع پاتک‌های سنگین دشمن، رزمندگان اسلام ضمن مشغول ساختن ماشین نظامی عراق توانستند چند روزی بر بزرگراه «العماره ـ بغداد» مسلط شوند و آن را هدف آتش خود بگیرند. اما با شروع عملیات گسترده در جنوب، نیروهای عمل کننده به یاری رزمندگان در نبرد خیبر شتافتند.
هدف اصلی این عملیات، سرگرم نمودن و فریب دشمن برای انجام عملیات موفق خیبر بود، تا توان زرهی دشمن در این منطقه زمین گیر شده و خطوط ارتباطی اصلی به سمت جنوب که از استان العماره می‌گذشت ناامن گردیده و مورد تهدید واقع شود تا بدین‌وسیله اهداف اصلی عملیات و فریب دشمن را محقق سازند.
در این عملیات نیروهای ارزشمندی چون شهیدذبیح الله عالی فرمانده دلاورگردان مسلم بن عقیل(س) و ده‌ها شهید و مفقودالاثر تقدیم بارگاه ربوبی گردیدند. یاد و نام‌شان که امنیت امروز ما و سربلندی اسلام و ایران در عصر حاضر وابسته به فداکاری آنان است، همواره گرامی باد.
گردان مسلم بن عقیل دو روز بود که در محور خود مى‏جنگید و این حاکى از روحیه جنگاورى بچه‏هابود. بچه های گردان از زمان  تصرف قله  گرفتار درگیری با عراقی ها شده و زمین گیر شده بودند.
خیلى از بچه ‏ها از جمله فرمانده گردان یعنى ذبیح‏الله عالى به شهادت رسیده بودند. وقتى  عالى در حال مکالمه با عقبه بود، ترکش خمپاره هم او را شهید کرد و هم بى‏سیم را از کار انداخت.
با کمک اتش ادوات  خودی و پس از کم شدن آتش دوشکاى عراقى ها، نیروهای گردان مسلم بن عقیل با توکل به خدا و از سمت  معبری که به کمک بچه های اطلاعات عملیات  ایجاد شده بود،  برگشت داده شدند.
شهدا، از جمله شهید ذبیح‏ الله عالى، فرمانده گردان، جنازه ‏اش در آن‏جا مانده بود.
عباس غفاری، یکی از جانبازان دفاع مقدس در این خصوص چنین نقل می کند: پس از عملیات والفجر یک، بخش جنوبی استان ایلام با وجود اهمیت بسیار، به منطقه ای آرام و پدافندی تبدیل شد و تصور می شد که دیگر در این بخش، راه کارهای نظامی به منظور پیشروی قوای خودی، وجود ندارد. در عین حال در آستانه عملیات خیبر، تلاش برای طراحی نبرد و آماده سازی این منطقه جهت اجرای عملیات آغاز شد.
نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساعات باقی مانده تا عملیات بزرگ خیبر و برای انهدام بخشی از توان جنگی قوای دشمن، عملیات  والفجر۶» را طرح ریزی کردند تا طی دو روز در منطقه مرزی چزابه  به اجرا در آید. حمله در ساعت ۲۳ و ۲۰ دقیقه شامگاه ۲ اسفند ماه   به مرحله اجرا در آمد. قوای اسلام با عبور از رودخانه چیلات و دهلران، دو ارتفاع مهم مشرف به مناطق مسکونی عراق را آزاد کرده و بزرگراه العماره – بغداد را در تیررس خود گرفتند. در این‏حال، دشمن ‏بعثی برای باز پس‏گیری مناطق از کف ‏داده، اقدام به پاتک نمود که با چند ضد پاتک از سوی قوای ‏اسلام مواجه‏ شد و در اقدام خود ناکام ‏ماند. در این عملیات، دشمن با به‏ جای گذاشتن صدها کشته ‏و زخمی مجبور به عقب‏نشینی شد. عملیات والفجر ۶، در نهایت با شروع عملیات خیبر در ۳ اسفند۱۳۶۲، پایان ‏پذیرفت. این عملیات صدها تن کشته و مجروح داد.
یادی از والفجر۶، پس از ۳۰ سال
پس از۳۰  سال در پی مجروحان به یادگار مانده از این عملیات رفتیم. در کنار بزرگراه پر هیاهوی شهید صدر بیمارستان روانپزشکی به این نام متعلق به بنیاد اشهید و امور یثارگران وجود دارد. که در سکوت بی بدیل آن بزرگ مردانی صبح را به شب می رسانند که ۸ سال از کشور دفاع کردند.
تک تیر انداز گردان حضرت قاسم
عباس غفاری نظری تک تیراندازی از گردان حضرت قاسم و جانباز اعصاب و روان دفاع مقدس است که در عملیات والفجر ۶ دهلران حضور داشته و حرفهایی برای گفتن دارد. او متولد ۱۳۴۶ در خانواده متوسط و پرجمعیت به دنیا آمد. فرزند اول خانواده و دارای ۴ برادر و یک خواهر است. او در کودکی پر جنب و جوش بود. پدری با درآمد کم دارد، تا کلاس دوم راهنمایی درس خوانده و در سال ۱۳۶۳ با دستکاری شناسنامه به جبهه رفته است.
وی می گوید: در لشکر ۱۰ سید الشهداء  گردان حضرت قاسم به فرماندهی حاج عباس قهرودی و معاونت محمد رضا کلهر تک تیرانداز بودم و در گروهان شهادت بعد از مدتی معاون دسته و سپس مسئول دسته عملیات شدم.
وی در طی حضور خود در جبهه ۳ بار طعم مجروحیت را چشیده است که اولین جراحت را در والفجر ۶ به یاد می آورد.
 
خبر آمد پیروز شدیم
در شلیک آتش سنگین دشمن بعثی بروی سرشان، تلفات خیلی سنگینی داده بودند. عباس به یاد می آورد: نیروهایم همه زیر آتش بودند صدایی از پشت سر شنیدم: حاجی حاجی. یک از همرزم هایم را دیدم که به شدت زخمی شده، گفتم: سید جان چه شده. خون تمام لباس هایش را گرفته بود، چپفیه دور کمرم را باز کردم و به دور زخمش بستم. او را روی تخته سنگی کشیدم و گفتم اینجا بمان تا ما برگردیم. پشتیبان ما از گردان علی اصغر بود.
در حال بستن زخم سید بودم که از پشت سرم صدایی آمد: چطوری دلاور!  جا خوردم دیدم حاج عباس است. گفتم سلام حاجی گفت: تو سنگرها عراقی است. گفتم می دانم اسیر هستند.  گفت: کارت خوب بود صد متر دیگر بروی جلو بچه های گردان علی اصغر می رسند و به شما می پیوندند. گفتم :حاجی بچه هایم خیلی زخمی شده اند که خبر داد به امید خدا پیروز شدیم.
پس از عملیات والفجر یک، بخش جنوبی استان ایلام با وجود اهمیت بسیار، به منطقه ای آرام و پدافندی تبدیل شد و تصور می شد که دیگر در این بخش، راه کارهای نظامی به منظور پیشروی قوای خودی، وجود ندارد. در عین حال در آستانه عملیات خیبر، تلاش برای طراحی نبرد و آماده سازی این منطقه جهت اجرای عملیات آغاز شد.
نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ساعات باقی مانده تا عملیات بزرگ خیبر و برای انهدام بخشی از توان جنگی قوای دشمن، عملیات  والفجر۶» را طرح ریزی کردند
سید شهید شد و من مجروح
نزدیک صبح بود هوا گرگ و میش شده بود، صدای ناله بچه ها می آمد، از ۳۳ نفر ۱۵ نفر مانده بودیم و به همراه ۵۰ اسیر ساعت ۷ صبح برگشتیم و خط تحویل گردان علی اصغر دادیم. در بین راه کنار تخته سنگ سراغ سید رفتم دیدم که شهید شده. اشکم جاری شد. با جسم بی جان سید  درد دل می کردم که ناگهان صدایی من را از جایم چند متر پرتاب کرد. صاحب صدا خمپاره ای ۱۲۰ بود. تا چند ساعت متوجه چیزی نشدم فقط امیدوار بودم به شهدا بپیوندم اما تا امروز مجروح ماندم.
 
در کربلای ۵ شیمیایی شدم
عباس که سابقه بستری در بیمارستان ساسان را دارد می گوید: کربلای ۵ بود که در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفتم.
در بامداد ۱۹/۱۰/۶۵ عملیات کربلای ۵ با رمز «یا زهرا(سلام الله علیها») در منطقه شلمچه صورت گرفت که به دلیل مقاومت وصف ناپذیر رزمندگان در برابر پاتک های سنگین، عراق به مدت حدود دو ماه اقدام به حملات شیمیایی بسیار گسترده با گاز خردل نمود که حتی مناطقی از آبادان را نیز در بر گرفت.
 
یک شبه ۵۰۰ خمپاره زدم
درگیری ها بشدت اوج گرفته بود. در صحنه ای بیش از ۵۰۰ تانک دشمن برابر لشکر در غرب کانال ماهی آرایش گرفته بودند و همزمان هلی کوپترها هم برای اولین بار در طی جنگ، نیروهای خط مقدم را بمباران می کردند. در صحنه ای تعدادی از تانک ها قصد دور زدن کانال و غافلگیری نیروها را داشتند. شب آغاز عملیات بیش از ۵۰۰ آرپیجی زدم که باعث شد از ناحیه گوش دچار ضایعه و آسیب بشوم.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی عماریون و فاتحان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۳
مدیر وبلاگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی